۱۰
بهمن ۹۲
این قفسه سینه که می بینی یه حکمتی داره. خدا وقتی
آدمو آفرید سینه اش قفسه نداشت. یه پوست نازک بود رو
دلش.
یه روز آدم عاشق دریا شد. اونقدر که با تموم وجودش
خواست تنھا چیز با ارزشی که داره بده به دریا. پوست سینه
شو درید و قلبشو کند و انداخت تو دریا. موجی اومد و نه دلی
موند و نه آدمی.
خدا... دل آدمو از دریا گرف و دوباره گذاشت تو سینش. آدم
دوباره آدم شد. ولی امان از دست این آدم.
کپی ممنوع است