۞ *•.¸.•* بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ •¸ .*• ۞
۞ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ۞ اللَّهُ الصَّمَدُ ۞ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ۞ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ۞
🍬خدایاکسی که اشتراک گذاشت روزیش را بیشترکن 🍬
حتى اگرسرت شلوغه اشتراک بذار
منبع:tanhameslekhodaa.blogfa.com
زندگی پیست رقصی بیش نیست...
هرکس نغمه زیبایی را بنوازد...
بهترین خواهد بود...
هرکس رقاص بهتری باشد...
بااو خواهند بود...
وهر کس نتواند نغمه ایی بنوازد...
ازصفحه زندگی مانندمعادله خط خواهـــــــــدخورد...
"بیتا"
تقدیم به کسی که شاید برایش خاطره باشم..
barantanhaiiha.blog.ir
کپی مـــــــــــــمنوع است
امروز را به باد سپردم
امشب کنار پنجره بیدار مانده ام
دانم که بامداد
امروز دیگری را با خود می آورد
تا من دوباره
آن را بسپارمش به باد...
فریدون مشیری
کپی ممنوع است
زندگی رسم خوشایندی است...
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ..
پرشی دارد به اندازه عشق...
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود...
زندگی جذبه دستی است که می چیند...
زندگی نوبر انجیر سیاه در دھان گس تابستان است...
زندگی بعد درخت است به چشم حشره...
زندگی تجربه شب ژره در تاریکی است...
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مھاجر دارد...
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد...
زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست...
زندگی ھندسه ساده و یکسان نفسھاست...
سھراب سپھری
کپی ممنوع است
barantanhaiiha.blog.ir
الهی,
چون تو ناظری چه جویم,وچون ناظری چه گویم...
الهی,
مارا یاران دیدن خورشید نیست,دم از خورشیداخرین چون زنیم...
الهی,
عقل گوید:" الحذر ,الحذر"عشق گوید :"العجل ,العجل" انکه گوید دورباش اینکه گویدزود باش...
الهی,
تاکنون به نادانی ازتو می ترسیدم,واینک به دانایی از خود میترسم...
الهی,
سست تر از انکه مست تو نیست کیست؟...
الهی,
پیشانی برخاک نهادن اسان است,دل از خاک برداشتن دشوار است...
الهی,
از من اهی از تو نگاهی...
الهی,
موج دریا خیزد و بادی امیزد ودردی گریزد واز وی ناگذیر است...
+تیک تیک ساعت وگردش خورشید ماه ,خبر بــــوی تو رامی دهند ...
بوی حضورت در کنار دقـــــایق زندگیمان...
ولبخـــند تک تک شــــکوفه هایت ...
"بهــــــــــار امدنـــــــــت مـــبارک"
روز نو شدن سال و خودمــــــــــــــــــــــــون رو به همه دوستان تبریک میگم...
barantanhaiiha.blog.ir
کپی ممنوع است
به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذھن
واژه ای در قفس است.
حرف ھایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود.
من به آنان گفتم :
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد.
و به آنان گفتم :
سنگ آرایش کوھستان نیست
ھمچنانی که فلز ، زیوری نیست به اندام کنلگ .
در کف دست زمین گوھر ناپیدایی است
که رسولان ھمه از تابشآن خیره شدند.
پی گوھر باشید.
لحظه ھا را به چراگاه رسالت ببرید.
و من آنان را ، به صدای قدم پیک بشارت دادم
و به نزدیکی روز ، و به افزایش رنگ .
به طنین گل سرخ ، پشت پرچین سخن ھای درشت.
و به آنان گفتم :
ھر که در حافظۀ چوب ببیند باغی
صورتش در وزش بیشه شور ابدی خواھد ماند.
ھر که با مرغ ھوا دوست شود
خوابشآرام ترین خواب جھان خواھد بود.
آنکه نور از سر انگشت زمان برچیند
می گشاید گرۀ پنجره ھا را با آه.
زیر بیدی بودیم.
برگی از شاخه بالای سرم چیدم، گفتم :
چشم را باز کنید ، آیتی بھتر از این می خواھید ؟
می شنیدم که به ھم می گفتند :
سحر میداند ، سحر !
سر ھر کوه رسولی دیدند
ابر انکار به دوش آوردند.
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد.
خانه ھاشان پر داوودی بود،
چشمشان را بستیم.
دستشان را نرساندیم به سر شاخه ھوش.
جیبشان را پر عادت کردیم.
خوابشان را به صدای سفر آینه ھا آشفتیم.
" سھراب سپھری "
barantanhaiiha.blog.ir
کپی ممنوع است
یکی از شاگردان شیوانا صبح زود برای خرید به شهر رفت و غروب خسته و دست خالی نزد شیوانا آمد و گفت:
«امروز همه مردم شهر و فروشندهها با من دشمن بودند. میخواستم از میوهفروشی سیب بخرم، تا سراغ بهترین سبدش رفتم و خواستم میوههای درشت آن را بردارم با من پرخاش کرد. من هم به او گفتم که از یک مغازه دیگر میوه میخرم و او دوباره با من بدسخنی کرد.
رفتم برنج بگیرم تا خواستم با فروشنده سر شوخی را باز کنم از دست من دلخور شد و گفت که به من برنج نمیدهد و دیگر به من محل نگذاشت. بقیه مغازهها هم همین رفتار را با من داشتند. فکر کنم امروز همه آنها با من دشمن بودند!»
کپی ممنوع است